روایتی یک دقیقهای از پیامدهای زنجیرهای کشیدن یک ماشه
اگر داستان «تا پایین خیلی راهه» را خواندهاید یا نسبت به آن کنجکاوید، میتوانید علاوه بر استفاده از محتوای این صفحه، در زیر آن کامنت گذاشته و نظر یا پرسشتان را با مترجم و سایر خوانندگان این کتاب در میان بگذارید:
رمان تا پایین خیلی راهه دریچهایست به منظرهی ورود پسری نوجوان به چرخهی درگیریهای مسلحانهی خیابانی، و چنین منظرهای را هیچکس نمیتوانست به استادی جیسون رینالدز (تلفظ انگلیسی: رِنِلدز) به تصویر بکشد.
رمان جدید رینالدز، تا پایین خیلی راهه، روایتی یک دقیقهایست از پیامدهای زنجیرهای کشیدن یک ماشه. رینالدز، ابعاد مختلف دخیل در این ماجرا را در عرض حضوری کوتاهمدت در یک آسانسور، لایه به لایه میگشاید تا تصویری خلق کند از شکلگیری یک نوجوان در فرهنگی آمیخته به محرومیت و درگیریهای مسلحانهی خیابانی.
بخشی از رمان کوتاه «تا پایین خیلی راهه»:
وانمود نمیکنم که شان از آن بچههایی بود که شبها تا دیروقت بیرون نمیماند، یا از آنهایی بود که اگر جایی بود به خانه زنگ میزد و میگفت که کجا و با کیست و دارد چکار میکند.
چونکه اینطور نبود.
دستکم بعد از هجدهسالگی دیگر اینطور نبود. در همان سن و سال بود که مادرم دیگر از او دست برداشت و در عوض دست به دعا برداشت.
دستان خود را بر هم گذاشت و دعا کرد که او به زندان نیافتد. لتیسیا را باردار نکند. دعا کرد که پسرش نمیرد.
مادرم به شان میگفت: میدونم که جوونی و دلت میخواد با رفقا بگردی و خودت رو تخلیه کنی، ولی یادت باشه وقتی داری در دل تاریکی قدم میزنی، تاریکی در دل تو قدم نذاره.
اما شاید آن موقع هدفون شان بر گوشش بود.
شاید داشت به توپک گوش میکرد. شاید هم بیگی.
این رمان پر تب و تاب، با هر طبقه که ویل در آسانسور پایین میرود، به درامی تکاندهندهتر از پیش بدل میشود. سبک آن شاعرانه و در عین حال با صراحت است و یکی از بهترین پایانها را در میان رمانهای امسال دارد.
تصویری پر از احساس و هیجان از خشونت شهری. ساختار این رمان به گونهای طراحی شده که در هر توقف آسانسور، چالشی تازه رخ میگشاید، و نمادهای بکار رفته در آن بر ابعاد معانی میافزایند: پانزده گلولهی درون خشاب، و مطرح کردن توام قوانین درون آسانسور و قوانین توی خیابانها. رینالدز شخصیتهای داستان را چنان استادانه به درون این ساختار میبافد که خواننده تصویری بسیار واضح و قابل لمس بدست میآورد از ویل و آدمهای درون زندگیش، و همینطور عشق و بیم و امیدی که همهی ما انسانها در زندگیمان داریم.
مشاهدهی صفحاتی از کتاب «تا پایین خیلی راهه»