کلاسهای خصوصی آموزش زبان انگلیسی بسیاری برگزار کردهام. گاهی پیش اومده که دیدم شاگرد جنبهی (به اصطلاح) تموم کردن کتاب رو یک جنبهی محوری میدونه: برای به پایان رسوندن کتابی که داریم روش کار میکنیم بیتابی میکنه، یا اینکه وقتی میبینه کتابی رو به اتمام رسوندیم خیلی احساس رضایت میکنه. نمیخوام جلوی چنین شوق و رضایتی رو بگیرم، ولی کتابها رو یک به یک تموم کردن تا چه حد ملاکه؟
به اتمام رسوندن یه کتاب زبان تا چه حد تعیینکننده است؟
یادم میآد گاهی علاقهمندان به فراگیری زبان انگلیسی وقتی میاومدن پیشم تا صحبتهای اولیه و معرفیهای لازم جهت شروع دوره رو با هم داشته باشیم میگفتن فلان کتاب معروف رو دو یا سه بار خوندهام. گرچه این همت و علاقه باعث خوشحالی من بود، اما این پرسش هم برام پیش میاومد که در به کار بردن آموزههای کتاب مربوطه، او چقدر دستاورد داشته؟
به پایان رسوندن یک کتاب زبان یک موفقیت به شمار میآد. چراکه زبانآموز در مسیری به سوی هدفش گام برداشته، در این مسیر زحمت کشیده، و سرانجام به نقطهای رسیده. این نقطه تا اینجا، به پایان رسوندن کتابش بوده و در نتیجه رسیدن به هدفی بوده. اما این هدف تا چه حد خود هدف بوده؟ در این پیشرفت کمیتی، تا چه حد پیشرفت کیفیتی حاصل شده؟
حواستون باشه گاهی اوقات پیشرفت کمیتی الزاماً پیشروی کیفیتی و واقعی به سوی هدف راستین که همانا تسلط رضایتبخش بر زبان انگلیسی یا سایر زبانهای خارجیه نیست. چه بسا داشتین روی ترد میل به سوی هدف میدویدین!
چه باید کرد؟
بر هر گام عملی که در هر روز برمیدارید متمرکز باشین و نه بر پیشرفت کمیتی. بدین معنی که زیادی وابسته به این نباشید که چند صفحه خوندین، چند فصل رو پشت سر گذاشتین، و یا یه کتاب رو در چه مدت کوتاهی به اتمام رسوندین. چنین دیدگاهی در مورد مدرسه و کتاباش بد نیس. همهمون روزگاری مدرسه میرفتیم و خودم خوب میدونم خلاص شدن از یه کتاب چه لذتی داره! ولی در مسیر زبانآموزی دارین هدفی عملی و طبق علاقهی شخصی رو دنبال میکنین که به راستی در آیندهتون تاثیری عملی داره! پس عملگرا برخورد کنین. ببینین عملاً هر روز چقدر چیز یاد گرفتین و آموزههای روز قبل رو چقدر تمریم کردین و امروز بر اون مسلطتر شدین!
در مسیر زبانآموزی یا آموختن هر مهارت دیگری هر روز فقط بر همون گامهای هرچند کوچکی متمرکز باشید که همون روز و در همون مسیر برمیدارین. نه زیادی به گذشتههای دور فکر کنین – ببینم چقدر از راه رو اومدم – و نه بیش از حد به آیندههای دور چشم بدوزین – وای، کلی راه مونده تا برسم به اون هدفی که واسه خودم ترسیم کردم. در هر روز از کارتان به همان روز، و ساعات و دقایقی تکیه داشته باشین که در طی اون دارین مهارتی رو یاد میگیرین. مهارت رو یاد گرفته و در روزهای آینده مکرراً تمرینش کنین. درسته، کیفیتی برخورد کردن کار آسونی نیس: شاید گاهی آدم از لحاظ کمیتی کند پیش بره. اما کافیه برای همین گامهای هرچند کوچکی که براستی به سوی هدف برداشتین سپاسگزار و خوشنود باشین.
این گامهای عملیه که آدم رو به هدف نزدیک میکنه، نه دویدن روی تردمیل و دلواپس آیندهی دور بودن. اگه گامها اندک بوده، نگران نباشین. یادتون باشه در هر صورت گامهایی برداشتین و امروزتون به بطالت نگذشت. به سوی هدفتون نرم بدویین و هر روز فقط به همون روز و برنامههاتون برای بهرهگیری از آموختههای اون روز بعد بیاندیشین.
در پایان، این رو هم یادآوری کنم که کمیتگرایی و آینده نگری چیزای بدی نیستن. نگریستن به کمیت پیشرفت و به آینده و فاصلهی باقیمانده تا هدف اگه هر از گاه انجام شن خوبیهای خودشون رو دارن. ولی از امروزمون و کیفیت گذران لحظهی حالمون مهمتر نیستن.
پس یادتون نره: هر روز یک یا چند گام کوچک همراه با حضور در لحظه و تمرکز بر همون گامها.