۱۰ ایده‌ی بزرگ از کتاب درودگر

کتاب-درودگر

«همه‌ی ما کارهای هنری ناتمامیم.» (درودگر)

 

آیا روش هایی اثبات شده و حقایقی همیشگی وجود دارند که به آدم کمک کنند بهتر زندگی کرده، از کارش لذت بیشتری برده، و لحظات موثرتری داشته باشد؟

بله وجود دارند. و جان گوردون آنها را در کتابش، درودگر: داستانی درباره‌ی بزرگترین راهبردهای موفقیت آشکار می‌کند.

 

گوردون که تاکنون کتاب های پرفروشی نوشته، داستان‌هایی الهام‌بخش و برانگیزنده می‌گوید که به تجربیاتی مربوط می‌شوند که در جریان کمک به ۵۰۰ شرکت برتر (فورچون ۵۰۰)، مدارس، بیمارستان ها، تیم های ورزشی، و سازمان های غیر انتفاعی بدست آورده است.

 

عکس جان گوردون
جان گوردون

 

در کتاب درودگر، جان گوردون داستانی سرگرم کننده و در عین حال پرمعنا و روشنگر می گوید درباره ی مایکل و درودگری که زندگی مایکل را دگرگون می‌کند. کسب و کار مایکل رو به فروپاشی است و سلامتش نیز همینطور. دارد همه‌ی داشته هایش و هر آنچه که برایش زحمت کشیده را از دست می‌دهد.

آنچه که مایکل از درودگر می‌آموزد از کار چوب و نجاری فراتر می‌رود. او خردی ژرف و راهبردهایی بزرگ بدست می‌آورد برای ساختن زندگی و حرفه ای بهتر، و تبدیل یکایک لحظات زندگی‌اش به شاهکار.

با این پیشگفتار، می‌رویم سراغ ۱۰ ایده‌ی بزرگ از درودگر

 

 

زندگی و موفقیت به این بستگی دارند که چه باوری را انتخاب کنی

اینکه وقتی همه چیز خوب پیش می‌رود چه باوری داری مهم نیست. مهم این است که هنگام نابسامان بودن اوضاع براستی بر چه باوری.

از کتاب درودگر: داستانی درباره‌ی بزرگترین راهبردهای موفقیت:

«تو هم می‌توانی! می‌توانی انتخاب کنی چه چیزی ببینی. می‌توانی انتخاب کنی که به آن باور داشته باشی. زندگی و موفقیت یعنی باوری که انتخاب می‌کنی. وقتی همه چیز خوب پیش می‌رود خوش بین بودن کار آسانی است، اما آزمایش راستین ایمان تو باوریست که در مواقع رو به رو شدن با چالش های به ظاهر غیر قابل گذر داری.

نلسون ماندلای بزرگ و فقید این را به بهترین شیوه گفت:

من اساساً آدمی خوشبینم. نمی دانم ذاتی است یا اکتسابی. بخشی از خوشبین بودن این است که سر آدم به سوی خورشید نشانه رفته باشد و پاهای آدم به پیش حرکت کند.

لحظات تاریکی داشتم که در آنها باورم به انسانیت به گونه ای تلخ به آزمون گذاشته شد، اما خود را به نومیدی نمی‌سپردم و نمی‌توانستم بسپرم. چرا که آن راه، راه شکست و نیستی است.

 

 

افکار منفی مثل میخند

با افکار منفی، خود را میخکوب و زمینگیر نکن.

از کتاب درودگر: داستانی درباره‌ی بزرگترین راهبردهای موفقیت:

افکار منفی میخ هایی هستند که زندانی از شکست می‌سازند، اما افکار مثبت برایت شاهکاری درست می‌کنند.

 

 

با خودت حرف بزن

دکتر جیمز گیلز، که شش بار سه گانه‌ی دوبل مردان آهنین را تمام کرده بود. یعنی نزدیک به ۴ کیلومتر شنا کرد، بیش از ۱۸۰ کیلومتر رکاب زد، و بیش از ۴۲ کیلومتر دوید. آنگاه، ۲۴ ساعت بعد دوباره همین ها را تکرار کرد…

چگونه این کار را کرد؟

او یاد گرفت که با خودش حرف بزند.

از کتاب درودگر: داستانی درباره‌ی بزرگترین راهبردهای موفقیت:

یاد گرفته‌ام که با خودم حرف بزنم به جای اینکه به خودم گوش کنم. اگر به خودم گوش کنم، همه‌ی افکار منفی، گلایه‌ها، ترس‌ها، تردید‌ها، و همه‌ی توجیهات ناتوانی‌ام در به پایان رساندن مسابقه را می‌شنوم. اما اگر با خودم حرف بزنم می‌توانم حرف ها و تشویق هایی را که برای به پایان رساندن مسابقه نیاز دارم به خودم بخورانم.

 

 

همه‌ی ما کارهای هنری ناتمامیم

چالش‌هایی که با آنها روبرو می‌شویم ما را می آزمایند و پتانسیل واقعی‌مان را بر ما آشکار می‌سازند.

از کتاب درودگر: داستانی درباره‌ی بزرگترین راهبردهای موفقیت:

هر کشاکش، چالش، و شکستی قرار است به ما نشان دهد که در این لحظه چگونه کسی هستیم و چقدر راه مانده تا آنی شویم که باید باشیم. می‌فهمیم که چقدر ناکاملیم و چه کمبودهایی داریم. درمی‌یابیم که کارهای هنری ناتمامی هستیم، و آفریننده‌ی ما که ما را با عشق ساخته، هنوز کارش با ما تمام نشده.

 

 

خدمت به موفقیت واقعی می‌انجامد

وقتی به دیگران خدمت می‌کنی، در این روند، بهره می‌بری و رشد می‌کنی.

از کتاب درودگر: داستانی درباره‌ی بزرگترین راهبردهای موفقیت:

وقتی عشق بورزی، خدمت می‌کنی، و هنگامی که خدمتگزار هستی، فداکاری می‌کنی. خدمت به فداکاری نیاز دارد. باید چیزی را فدا کنی. خواه وقت و انرژی و پول باشد، خواه عشق و تلاش و تمرکز. خدمت به دیگران همیشه برایت هزینه‌ای دارد، اما با خدمت و فداکاری، بیش از اینها بدست می‌آوری.

ما دیگران را بخاطر فداکاری و خدمتی که برای‌مان انجام دادند می‌ستاییم و دیگران نیز ما را برای خدمات و فداکاری‌مان می‌ستایند. هیچ چیزی نیرومند تر از عشق فداکارانه نیست. هیچ دوستت دارمی موثر تر از این نیست که به طرف بفهمانی که حاضری برایش خدمت و فداکاری کنی. وقتی به دیگران خدمت کنی و دوستشان داشته باشی، در نظرشان بزرگی می‌یابی. خواهند فهمید که دوستشان داری و آنها نیز دوستت خواهند داشت. برایت احترام قائل خواهند شد. به تو اعتماد خواهند کرد. پیش دیگران از تو خواهند گفت. خدمتگزاری به موفقیت راستین می‌انجامد.

 

نقل از کتاب درودگر

 

 

قرار است کار تجربه‌ای روحانی باشد، نه وظیفه‌ای روزمره

اگر کار تو بازتابی از خودت و قابلیت هایت باشد چه؟

از کتاب درودگر: داستانی درباره‌ی بزرگترین راهبردهای موفقیت:

مکثی کرد؛ دستش را روی سطح صاف میز کشید و ادامه داد، «راستش، همه‌ی ما می توانیم با این نیرو دست به آفرینش بزنیم، اما بسیاری از آدم ها فراموش کرده اند که براستی چه کسی هستند. دو هزار سال پیش، زندگی حرفه‌ای و زندگی معنوی آدم‌ها دو چیز مجزا از هم نبودند. حال، خودمان جدایشان می‌کنیم و در عجبیم که چرا مردم اینقدر بدبختند. کار باید تجربه‌ای معنوی باشد، نه وظیفه‌ای روزمره و فرساینده. کار، همه اش مقدس است. همه چیز معنوی و روحانی است. وقتی روحت را در کارت جاری کنی، موفقیت-ساز قدرتمندی خواهی شد.»

 

 

از اهمیت دادن آغاز می‌شود

آدم به تنهایی دنیا را نمی‌گرداند. آدمی که اهمیت می‌دهد است که دنیا را می‌گرداند. همین متفاوت بودن است که در زندگی مردم تفاوت ایجاد می کند.

از کتاب درودگر: داستانی درباره‌ی بزرگترین راهبردهای موفقیت:

وقتی اهمیت می‌دهی، دیگران هم انگیزه می‌گیرند که اهمیت بدهند. این هم مهم است که دور و برت را پر کنی از آدم هایی که اهمیت می‌دهند. آنوقت باهم دست به کار می‌شوید تا نشان دهید که اهمیت می‌دهید. ببین از چه راه‌هایی می‌توانی دست یاری و خدمت به سوی دیگران دراز کنی. یادداشتی بنویس. تلفنی بزن. برای خدمت به کسی پا فراتر از شیوه های متعارف بگذار. از آنچه که معمولاً انتظار می رود فراتر برو. وقتی از روال عادی فراتر می‌روی تا به مردم نشان دهی که برایشان اهمیت قایلی، آنها به خوبی می‌فهمند. یک لبخند، کلامی دلگرمی‌بخش، پنج دقیقه وقت بیشتر گذاشتن، حل کردن مشکل مشتری، گوش کردن به حرف های یک کارمند، فداکاری برای یک دوست، و کمک به عضو تیمت که در کوران پر چالشی افتاده، همین‌ها هستند که همه‌ی تفاوت را ایجاد می‌کنند. وقت گذاشتن برای یک نفر باعث می‌شود او احساس خاص بودن کند؛ اهمیت این نکته را هیچ گاه دست کم نگیر.

 

 

هدف‌مان از چالش‌های مان بزرگتر است

تنظیم سندی برای اهداف شرکت کافی نیست. تو خود رسالت باش.

از کتاب درودگر: داستانی درباره‌ی بزرگترین راهبردهای موفقیت:

باید ژرفتر بکاوی و عمیق‌تر دوست بداری، بزرگتر خدمت کنی، و بیشتر اهمیت بدهی. عشق آنچه که می‌سازی باید از چالشی که با آن روبرو می‌شوی بزرگتر باشد. بزرگتر خدمت کن! خدمتگزار توانمندی شو که به شیوه‌های بزرگ و کوچک، مستقیم و غیر مستقیم خدمت می‌کند. به هر کسی به گونه‌ای کمک کن که انگار او تنها آدم روی زمین است. و بیشتر اهمیت بده. آنقدر اهمیت بده که به همه به اندازه‌ی کافی برسد.

قلق این است که مقصودی را بیابی که به تو انگیزه می‌دهد خود رسالت خویش باشی.

دوست دارم، خدمت می‌کنم، اهمیت می‌دهم چونکه ………………………………… (جای خالی را پر کن.)

 

 

آیا براستی مدعی هستی، یا تظاهر می‌کنی؟

شکست ما را محک می‌زند و مدعیان واقعی را از وانمودگران سوا می‌کند.

از کتاب درودگر: داستانی درباره‌ی بزرگترین راهبردهای موفقیت:

من در خانه‌ی آدم های موفق بسیاری کار کرده ام و خود از نزدیک شاهد بودم که شکست در زندگی همه روی می‌دهد، اما اگر دست بر نداری و خواهان درس گرفتن، بهتر شدن، و رشد کردن در اثر آن شکست باشی، آنگاه شکست برای خودش هدیه‌ای ست. ببین، شکست غالباً لحظه‌ای تعیین کننده است، انگار به چهار راهی در مسیر زندگی‌ات رسیده‌ای. تو را مورد امتحان قرار می‌دهد تا جرات، پشتکار، تعهد، و فداکاری‌ات را بسنجد. آیا تظاهر به مدعی بودن می‌کنی و با کوچک ترین نا ملایمت تسلیم می‌شوی، یا براستی مدعی قهرمانی هستی و هر بار که زمین می‌خوری پا می‌شوی؟

 

 

اگر همه چیز را از دست دادی، از نو آغاز کن

اگر همه چیز را از دست دادی، این به معنی پایان نیست. بلکه آغازی تازه است.

از کتاب درودگر: داستانی درباره‌ی بزرگترین راهبردهای موفقیت:

وقتی از بانک بر می گشت، تصمیم گرفت که اگر همه چیز را از دست دادند، از صفر شروع خواهند کرد. با نظر درودگر موافق بود و عقیده داشت که روح جسم را می‌آفریند، و افکار و اصولند که موفقیت پایدار را رقم می‌زنند. احساس می‌کرد در صورت فروپاشی پیوند اجتماعی، از ابزار، اصول، و راهبردهای لازم برای ساختن چیزی دیگر برخوردار است.

شرکت و خانه‌اش را می‌توانستند از او بگیرند، اما هیچ کس نمی‌توانست آنچه را که او از درودگر آموخته بود از او بگیرد. کسی توانایی نابود کردن روحش را نداشت. کسی نمی‌توانست او را از دگرگون‌سازی دنیا باز دارد. کار آسانی نبود. او و خانواده‌اش می‌بایست برای مدتی از راحتی‌هایی که در حال حاضر از آن بهره‌مند بودند دل می‌کندند. او می‌خواست این تقلا و درد را تحمل کند تا هدفش را زندگی کرده و رویایش را پی بگیرد.

آنچه که مهم است نفوذ کردن و تاثیر گذاشتن است، و اینکه لحظات تاثیر گذار و سرنوشت ساز بیشتری خلق کنیم تا سفر زندگی‌مان ارزشش را داشته باشد.

 

تصویر جی دی مایرنویسنده: جی دی مایر

مربی موفقیت و

از مدیران مایکروسافت

منبع: Sources of Insight

این کتاب را به خود یا به کسی که موفقیتش آرزوی‌تان است هدیه دهید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *