«وقتی عشق و مهارت با هم شوند، انتظار یک شاهکار داشته باش.»
جان راسکین
آیا کارت به تو جان میدهد و سر ذوقت میآورد؟
کار میتواند بهترین شیوهی ابراز خواستههای درون باشد.
هر لحظه از زندگیات نیز میتواند چنین باشد اگر آن یکایک لحظات به عنوان فرصتی برای یاد گرفتن، هدایت کردن، یا ابراز ارزشهایت بکار روند.
وقتی مانند یک هنرکار زندگی کنی، لحظههایت را به شاهکارت بدل میسازی و احساس رضایت بیشتری بدست میآوری.
و در این روند میتوانی بر بزرگیات بیافزایی.
در کتاب درودگر: داستانی دربارهی بزرگترین راهبردهای موفقیت، جان گوردون برای ما داستانی تعریف میکند که نشان میدهد چه حسی دارد وقتی آدم با کارش مانند یک اثر هنری برخورد کند و در هر آنچه که انجام میدهد خود را ابراز نماید.
با زندگی مانند یک هنرکار برخورد کن
اگر از لحظات زندگیات چشمداشتهای بیشتری داری، رویکردت را عوض کن.
از درودگر: داستانی دربارهی بزرگترین راهبردهای موفقیت:
درودگر گفت، «وقتی شاهکارت را طراحی میکنی، باید نسبت به کار و زندگی رویکردی هنرکارانه داشته باشی.»
یک هنرکار، کار هنری میآفریند
انجام دادن ها و به پایان رساندن ها کافی نیست. «هنر» را هم در کارت جاری کن.
از درودگر: داستانی دربارهی بزرگترین راهبردهای موفقیت:
«از هنرکار بودن است که همهی موفقیتها آغاز میشود. یک نجار چیزی میسازد. اما هنرکار اثر هنری خلق میکند. در حالیکه بیشتر آدم ها با کارشان با این ذهنیت برخورد میکنند که همینکه انجام شود کافیست، هنرکاران بیشتر به این فکرند که دارند چه جور آدمی میشوند و چه دارند خلق میکنند تا اینکه چقدر سریع کار را تمام میکنند. هر چه باشد، تمام کردن چیزی که یک کار هنری نباشد به چه درد میخورد؟»
بیش از پیش آنی شو که بنا بود بشوی
میتوانی با استفاده از کارت آن چیزی شوی که قابلیتش را داری.
از درودگر: داستانی دربارهی بزرگترین راهبردهای موفقیت:
«به عنوان یک هنرکار، میدانم چیزهایی که میسازم برای همیشه دوام نمیآورند اما به گونهای میآفرینم و کار میکنم که انگار دوام میآورند. جان و دلم را در هر چه که میسازم جاری میکنم، با علم به اینکه هر چه که میآفرینم بازتابیست از خود من. هنگامی که هنر میآفرینم احساس میکنم پر از انرژیام، و همین انرژی به آنان که کارم را تجربه میکنند منتقل میشود. و با هر آفرینش، بیشتر از پیش آن کسی میشوم که بنا بود بشوم.»
جهان به هنرمندان بیشتری نیاز دارد
در میان انبوه همتایان، هنرکاران به چشم میآیند.
از درودگر: داستانی دربارهی بزرگترین راهبردهای موفقیت:
«دنیا پر از آدمهایی است که کارها را با بیشترین سرعت و کمترین هزینه به انجام میرسانند، اما این دنیا به هنروران و هنرکاران بیشتری نیاز دارد. وقتی در جهانی که پر از نجار است یک صنعتگر هنرکار میشوی، متمایز میشوی و مردم از سر و کول هم بالا میروند تا با تو کار کنند.»
خودت متوجه تفاوت خواهی شد
وقتی هنرکارانه طراحی و خلق میکنی، خودت متوجه تفاوت خواهی شد.
از درودگر: داستانی دربارهی بزرگترین راهبردهای موفقیت:
مایکل پرسید، «نخستین بار کی تفاوت بین درودگر و صنعتگر هنرکار را فهمیدی؟»
درودگر چند لحظه درنگ کرد، و در حالیکه اشک از گونه هایش سرازیر شده بود پاسخ داد: «وقتی نوجوانی بودم، برای نخستین بار داشتم پدرم را در حال ساختن کابینت تماشا میکردم. داشت از گرانترین و مرغوبترین چوب موجود استفاده میکرد. ما پول زیادی نداشتیم؛ برای همین از او پرسیدم چرا برای پشت کابینت که کسی هم نمیبیندش از چوب ارزانتر استفاده نمیکنیم. پدرم سرش را تکان داد و گفت نه. پرسیدم چرا نه. آخر کسی چه میداند. پدرم در پاسخ گفت، من که میدانم. تو که میدانی. ما که میدانیم.»
آنچه را که روند کار به وجود میآورد دوست بدار
آسان نیست، ولی ارزشش را دارد.
از درودگر: داستانی دربارهی بزرگترین راهبردهای موفقیت:
«آنجا بود که فهمیدم هنرمند بودن یعنی چه. آنجا بود که فهمیدم میخواهم هنرکار شوم، گرچه هزینهی بیشتری داشت. چوبش گرانتر بود، کارش پر زحمتتر بود و تمرکز و انرژی بیشتری میخواست، روندی بود که عرقریزی و شکست بیشتری داشت، و سالها رنج و کوشش لازم بود تا استاد شوم، اما این تنها راهش بود. پدرم به من یاد داده بود که وقتی عاشق روند کار شوی، آنچه را که روند به وجود میآورد دوست خواهی داشت.»
کاری را بکن که سر ذوقت میآورد. و روحت را در آنچه که انجام میدهی جاری کن.
نویسنده: «جِی دی مایر» مربی موفقیت و مدیر مایکروسافت در بخش تحول دیجیتال در کسب و کار
منبع: Sources of Insight